دلم شانه های ِ به وسعت کائناتت را میخواهد واینکه همیشه بگویی شانه هایم برای تو ! دلم آغوش ِ امن بینهایتت را میخواهد تا در آن گم شوم بی آنکه هرگز پیدا شوم دلم چشمان پر از عشق بی همتایت را میخواهد تا مست شوم به شراب ِ ازلی و بگویم هرآنچه باید میگفتم و ترسیدم به پاس آن که گفت : مستی و راستی ! دلم همه ی تو را میخواهد و تو هیچ مرا ! که اگر میخواست چنین ریشه نمیکردم بر این بیابان برهوت دلم پرواز میخواهد بال هایم باش...
روح وحشی
نظرات شما عزیزان:
|